
كــاش گاهي خدا
از پشتـــ ابرها مي آمد
گوشمـــ را محكم ميگرفتـــ و داد ميزد:
آهــاي!بگيـــر بشين ! انقد غر نزن! همينه كه هستـــ ...
بعد يه چشمكــ ميزد و تو گوشم ميگفتـــ:
همهـ چي درست ميشه....
+ نوشته شده در شنبه ۱۰ فروردین ۱۳۹۲ ساعت ۱۱:۴۴ ق.ظ توسط مهدیس همیشه تنها
|
جسارت میخواهد نزدیک شدن به افکار دختری که روزها مردانه با زندگی میجنگد