آنقدر که
دنیا
باید چتر بر سرش بگیرد . . .
آنقدر ها هم
روی وقار من حساب نکن…
قطب زمین هم که باشم
تو را که میبینم
یخ هایم آب میشود….


بعضی چیزها را " باید " بنویسم
نه برای اینکه همه " بخونن " و بگن " عالیه "
برای اینکه " خفه نشم "
همین !!
گـاه دلم می گیرد... (!)
گـاه زندگی سخت می شود... (!)
گـاه تنها , تنهایی آرامـش می آورد
گـاه گـذشته اذیتم می کند
این`گـاه هـا`... گـهـگـاه تـمـامــ روز و شـب من میشوند ... (!)
✿ آنوقت بـغـض گـلـویـم را میگیرد !
✿ درست مـثـل هـمین روزها...
ســـر خــــاک مــن...
اونـی که بیشـتر اذیتم کرد بیشـتر گریه میکنه...
اونـی که نخواست منو ببینه بالاخره میاد دیدن جسـدم...
اونـی که حتی نیومد تولدم زیر تابـوتـمـو گرفته...
اونـی که سـلام نمیکرد میاد برا خداحافظــی...
عــجـــب روزیــــــه اون روز...
![[تصویر: 7463914-b.jpg]](http://static.cloob.com//public/user_data/album_photo/2488/7463914-b.jpg)
با تو از عشق میگفتم
از پشیمانی
واز اینکه فرصتی دوباره هست یا نه؟
در جواب، صدایی بی وقفه میگفت: دستگاه مشترک مورد نظر خاموش میباشد.
اه ه ه هدیـشـب خـدا آهـسـتـه درِ گـوشـم گـفـت:
دیــــــگـــــه بـــَـســــــه...
بـاران از اشــک هــایــت خــجــالــت مـی کــشــد...
"خندیدن"
خوب است...
"قهقهه" عالی است...
"گریه" آدم را آرام می کند...
اما...
لعنت به" بغض"!!!!

دلیل تنهاییم را تازه فهمیدم !
وقتی محبت کردم و تنها شدم
وقتی دوست داشتم و تنها ماندم
دانستم باید تنها شد و تنها ماند تا “خـدا” را فهمید …
گراهام بل ِ لعنتی عزیز !
تلفنی که زنگ نمی خورد که
نیازی به اختراع نداشت !!
حوصله ات سر رفته بود
" چسب ِ قلب " اختراع می کردی ؛
می چسباندیم روی این ترک های قلب ِ صاحب مرده مان
و غصه ی زنگ نخوردن ِ تلفنی
که اختراعش نکرده ای را
نمی خوردیم !!
ساده بگویم گراهام بل عزیـــز !
حال ِ این روزهای مرا ، تــو هم مقصری ... ![[تصویر: i9tpyvbl7udt68y27kyj.jpg]](http://persian-talk.tk/images/i9tpyvbl7udt68y27kyj.jpg)
بغضی عـــجیب گلویم را میفشارد
شبیهِ بغضِ مــــــــادری
که در را به روی صاحب خانه
آن هم پس از سه ماه دیــــر کردِ کرایه خانه باز میکند!
شبیهِ لحظهای که
بـــابا
آبِ دهانش را قورت میدهد و
می گوید؛
دخترم!
خواستگار آمده است
چایی داریـــم؟!!
![[تصویر: 8glqo57in79eau9fkryt.jpg]](http://persian-talk.tk/images/8glqo57in79eau9fkryt.jpg)

از پشتـــ ابرها مي آمد
گوشمـــ را محكم ميگرفتـــ و داد ميزد:
آهــاي!بگيـــر بشين ! انقد غر نزن! همينه كه هستـــ ...
بعد يه چشمكــ ميزد و تو گوشم ميگفتـــ:
همهـ چي درست ميشه....

![[تصویر: 0ypq0ajtb7wzt7lc9j.jpg]](http://persian-talk.tk/images/0ypq0ajtb7wzt7lc9j.jpg)
من یک زنـــــم!
وقتی خسته ام
وقتی کلافه ام
وقتی دلتنگم
بشقاب ها را نـــمی شکنم.
شیشه ها را نـــمی شکنم.
غرورم را نـــمی شکنم.
دلت را نـــمی شکنم.
در این دلتنگی ها زورم به تنها چیزی که میرسد
این بغـــض لعنتی ست!

![[تصویر: 72poy9u2ynmcyltg2qvf.jpg]](http://persian-talk.tk/images/72poy9u2ynmcyltg2qvf.jpg)
به یــــــــک عمر زندگــــــــی شرافتمندانه اما انــــــــدام دختر غریبــــــــه را
بیشــــــــتر پسندید....

سر میز شام یادت که می افتم بغض میکنم،اشک در چشمانم حلقه میزند
و همه با تعجب نگاهم میکنند
.
.
.

دلم می خواهد بخوابم ....
مثل ماهی حوضمان
که چند روزیست روی آب خوابیده است

این روز ها در خودم به دنبال کلیک راست میگردم،
تا از خودم copy بگیرم و کنار خودم paste کنم ...
شاید از این تنهایی خلاص شوم ...!!


گاهی دلم می خواهد همه چیز تار و خاکستری نباشد ...
سفید باشد... یا حداقل آبی...
گوش هایم را بگیرم و آرام آرام پیش روم...
دلم یک حس سرد می خواهد...
مثل وقتی که سرت را زیر آب می کنی و همه چیز در کندی زمان
و آبی مکان پیش می رود...
آرام آرام...
دلم آرامش می خواهد...
![[تصویر: 90b3jp1d80lbmz2qjgz1.jpg]](http://persian-talk.tk/images/90b3jp1d80lbmz2qjgz1.jpg)
چای مینوشم، و بغض می کنم !
هیچکس مرا به یاد نمی آورد !
این همه آدم، روی کهکشان به این بزرگی !
و من ...
حتی آرزوی یکی نبودم ...
دیگــر نـه از حــادثــه خبـــرى هسـت...
و نــه از اعجــاز چشــم هـــاى آشنــا ...
از دلتنگــى هـــایــم كــه بگــذریــم ،
تنهـــایــى تنهـــا اتفـــاق ایــن روزهـــاى مــن اسـت!!!